[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
 
شنبه 91 مهر 15 , ساعت 2:40 عصر

behesht zahra

این جا بهشت است ،قدمگاه حضرت زهرا ...

وقتی  از همه ی  شهر دلت می گیره ،وقتی دلت می خواد توی هوای آزاد نفس بکشی ،وقتی می خوای یه جای دنج پیدا کنی و بری یه دل سیر گریه کنی ،وقتی دلت برای سرزمین جنوب و اون حس و حال قشنگ اونجا تنگ می شه ،وقتی می خوای از این شهر خاکستری دور شی باید بیایی اینجا ...

اینجا بهشت است ...جایی که می توانی همه ی درد و دلهایت را خالی کنی در کنار قبری که  در آن سرباز روح الله ،نه ،فرزند روح الله ارمیده .

انجا تمام  غم ها و ناراحتی هایت را به جان می خرند . تو بر قبر اب می ریزی و شهید دلت را اب و جارو می کند .تمام بی مهری هایی که در این روزگار غریب  بر بسیجی روا داشته شده را تسکین می دهد . تو اشک میریزی و شهید اشک هایت را پاک می کند . تمام زخم های دلت را آنجا مرهم می نهند جز زخم انتظار که در دل داری ... شهیدان تو را در جمع خود می پذیرند . حرف هایت را می شنوند و برای  چگونه ادامه مسیر دادن راهنماییت می کنند ... تو خبر نداری ،غروب که بر می گردی انها تو را بدرقه می کنند و برایت دعا می کنند تا در راه انها محکم تر قدم برداری ..

شاید در ظاهر قبر شهدا غبار گرفته ... اما این دل ماست که غبار غفلت بر آن نشسته ...

بیا کمی بیشتر برای شهدا کار کنیم ...

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ